پزشــک:بسیار خوش تیپ است در 20واندی سال مدرکش را می گیرد و مطب می زند او همــه جـا هست. خانه، مدرسـه، مطـب، بيــمارسـتان، شرکــت و... و همه جا هــم براي خـــودش يــلـي است. دکــمه هاي يونيــفرمش همـيشـه بــاز اسـت و اين گـونه در هـنـگام راه رفــتن خــوش تيــپ تر به نظــر مي رسـد. هـمه ي پرســنل به نحـوي از او حســاب مي بـرنــد! پرســتـاران بخـش به صـورت کاردکــس به دسـت پشت سـر او رژه مـي رونـــد. بيــمارسـتـان در غيـاب او و هـمــکارانــش خالــي و سـوت و کــور به نظر مي رسـد. با اين وجود بســيار مهربان و دلــسوز است. وقـت آزاد زيادي دارد تـا جـايـي که ساعت ها به مشــاوره با بيــمار و خانــواده ي او مي پـردازد. شجــره نامه و شــرح حــال تمـام بيمــاران را بـدون مراجعـــه به پرونـده حـفظ اســت! خـانواده ي خـوب و خوشبخـتي دارد. تمام اعضــاي خانـواده و فـامــيلش نيـز از دم پـزشــکي مي خواننــد! در زمــان دانشجــويي خواســتگـاران زيــادي را جواب کـرده اســت! بورد دسـتياري خــود را از خــارج گرفــتـه و چند سـال سابقـه ي خدمـت در جنـگ تحــميـلي دارد. همــه چيــز به روال عــادي خود پيــش مي رود تـا ايــنکه روزي سـر و کــله ي يکــي از عاشــق و معشوق هاي زمان دانـشجــويي در زندگـي اش پيــدا مي شـــود و....
دندانپزشــک: خصـوصــيات بـند پزشک شامل حــال او هــم مي شود!!
پـرســتـار: دخــتــري است بـا يــونيــفرم ســپيـد (نه سرمـه اي رنـگ!) که اغــلب در واحـد «اطلاعــات» بيمارســتـان نشسته و شمــاره ي تخـت و اتــاق بيمــاران را اعــلام مي کنـد! علاقــه ي زيـادي به تنــظـيم قطرات سـرم بيمــاران دارد! بيشــتر به خستگي و ثــواب کار خويش فکر مي کند تا اصول عـلـــمي! گاهي اوغــات به عنوان پرســتار سالـمند يا پرســتار بچـه در منـازل مشغول به کــار مي شود!! گاهـــي بسيار خوش اخـلاق است که همــه با نــگاه اول عاشقــش مي شـــوند و گاهـي هم بســيار بـداخـلاق است کـه کسـي عـمراً جــرئـت سوال پرســيدن از او را نـدارد!! حـواسشــان جمع بيمار نـيــست و هر ننـه قــمـري که از راه مي رسـد مي تــواند کانـولاي اکســيـژن بيـمار را قطــع کنــد يا بـا چند سي سي سـرنگ هـــوا او را از پــاي درآورد!!
داروســاز: او همــه جـا مشــغـول به کار است به جـز داروخانـه! بعد از سالها تحقيق و تلاش، موفق به ساختن دارويي براي امراض صعب العلاج مي شود. قبل از مطرح کردن اين دارو، گروهـکي وابسـتـه به سـيا خانــواده اش را به گـروگـان مي گيـرد و او مجبــور مي شود بــين سرنــوشت ممــلکت و خانــواده اش يکي را انتخــاب کـنـد!!
مـامـــا: لباس فــرم او بيـشـتر سفيد رنگ است تا سبز رنگ!! اغلــب، مسئـوليت «سقـــط جنيــن» را بر عــهده دارد. گاه گداري هم در کنار متخصص زنان و زايــمان بــه انجـام «زايــمان» مي پـردازد!
پيراپزشک: او فـقط در اتاق عمل قابل رؤيت است و همـانطور که از اسمش پيــداست هـميشـه پيـرامون پزشـک قرار دارد. خشکاندن عرق جبيــن و قرار دادن تجهيزات جراحي در کف دست پزشک از مسئوليت هــاي خطيــر اوست. به علـت سبـــز پوش بـودن قابـل افــتـراق از پزشــک نيست.
مـهـندس بهــداشــت: آقــاي ميانسالــي است که بـيشتر، مسئـوليــت پلــوم کردن اغــذيه فروشـي هـا را برعــهـده دارد.