hosna
Posts : 161 Join date : 2010-04-30
| Subject: تابلو عيسا و يهودا Mon Sep 13, 2010 5:52 pm | |
| لئوناردو داوينچي موقع کشيدن تابلوي شام آخر, دچار مشکل بزرگي شد: مي بايست نيکي را به شکل عيسا, و بدي را به شکل يهودا- يکي از ياران عيسا که به هنگام
شام تصميم گرفت به او حمله خيانت کند- تصوير مي کرد. کار را نيمه تمام رها کرد
تا مدل هاي آرماني اش را پيدا کند.
روزي در يک مراسم همسرايي,تصوير کامل مسيح را در چهره يکي از جوانان همسرا يافت.
جوان را به کارگاهش دعوت کرد لللکردو و از چهره اش اتودها و طرح هايي برداشت.
سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقريباً تمام شده بود; اما داوينچي هنوز براي
يهودا مدل مناسبي پيدا نکرده بود.
کاردينال مسئول کليسا هم به او فشار مي آورد که نقاشي ديواري را زود تر تمام کند.
نقاش پس از روزها جستجو, جوان شکسته و رنجور و مستي را در جوي آبي يافت.
به زحمت از دستيارانش خواست او را تا کليسا بياورند, چون ديگر فرصتي براي
طرح برداشتن از او نداشت.
گدا را که درست نمي فهميد چه خبر است, به کليسا آوردند:
دستياران سر پا نگه اش داشتند و در همان وضع, داوينچي از خطوط بي تقوايي,
گناه و خودپرستي که به خوبي بر آن نقش بسته بود, نسخه برداري کرد.
وقتي کارش تمام شد, گدا را که ديگر مستي کمي از سرش پریده بود
- چشم هايش را باز کرد و نقاشي پيش رويش را ديد, و با آميزه اي از شگفتي و اندوه گفت:
''من اين تابلو را قبلاً ديده ام!''
داوينچي شگفت زده پرسيد:''کي؟"
سه سال قبل,پيش از آنکه همه چيزم را از دست بدهم, موقعي که در يک گروه
همسرايي آواز مي خواندم, زندگي پر از رويايي داشتم, و هنر مندي از من دعوت کرد
تا مدل نقاشي چهره عيسا بشوم
بدان فاصله بین عیسا بودن و یهودا بودن به اندازه یک تار موست..........
این فاصله را حفظ کن
برگ در انتهای زوال می افتد و میوه در ابتدای کمال … بنگر که چگونه می افتی ؟! | |
|